روانی شده بودم کلا....
تو خوابم بودی
یوهو در زدی از پله ها اومدی بالا
وای که چقدر دورت چرخیدم
چقدر سر پا
دستا و بازو هات رو بوسیدم
و صورت ماهتو....
چقدر بغلت کردم
همون بوی مخصوص خودت
همون لبخند و ذوق کردن نازت
لعنت به صبح بعد از 13 فروردین.
...
یه ذره برام پیدا شو دارم دق میکنم
کوشی...برچسب : نویسنده : avinn بازدید : 112