Bu akşam çıkar giderim
Hesabım kalsın mahşere
Elimi yıkar giderim
ندای کیست نا ندارد
جان میکند با غلغل خونواژهها
پخش میشود روی چهرهای زیبا
ندای چیست
گلویش دریدهاند
زل میزند توی چشمهای ما
ندای کیست به خاک و خونش کشیدهاند
سرد میکنند خون گرمش میان جنازهها
نگاه کیست
عجیب در عجب مانده خیره توی چشمهای ما؟
ندای زندگی بود
شد مرگ
ناگهان آمد از کجا؟
برچسب : نویسنده : avinn بازدید : 69